سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 20
کل بازدید : 67747
کل یادداشتها ها : 67
خبر مایه


اصلا از همین می ترسیدم. می ترسیدم همین اسم را بگذارند رویش، من می دانم که خاطره نویسی ام سررسید وار بوده! می دانستم اما لایه هایی هم از داستان شدنش هم قاطی اش کرده بودم. نمی خواستم این طور نقد شوم! الان خوبم . راستش به قول احسان که گفت نباید دید خاص نویسنده هایی را مورد توجه قرار داد که خودشان این کاره اند! باید عموم مردم را و مخاطب عام را نیز مورد عنایت قرار داد. راست می گوید. اصلا چه می شود از یک نوشته ای هیچ نتیجه ای نگرفنت و صرفا از خواندن یا شنیدنش لذت برد؟!

یکی گفت چرا باید فکر کرد که خاطره ای برای دیگری مهم باشد؟! آن اتفاق در یک برهه زمانی از زندگی که افتاده فقط برای تو بوده و کسی مجبور نیست که بر حتم آن را خوانده یا بشنود! راسش این حرفش تکانم داد! راستی چرا باید خاطره ای برای دیگری مهم باشد.. گفت : پس قوه تخیل جایش کجاست؟! نادر گفته بود هیچ واقعیتی عین واقعیت دیگر نیست و هیچ اتفاقی به در داستان واقعیت نمی پذیرد!

این روز ها به این فکر می کنم واقعا چرا باید خاطره ای را برای دیگری بازگو کرد؟!

 

یکشنبه: تعطیل بود. رفتم انصار ، طوبی با آن همه روشنی چراغ دلم را روشن نکرد..

دوشنبه: چه دردی بود که از ظهر َش سر مرا چسبیده بود! به عکس ها که نگاه می کنم کبود برایم سر درد می شود! چه تولدی بود...


 

 

                                                                     موسیقی این روزها : کیوسک ، آقا نگه دار

پـشــت خـط قـــرمـز ، زیر خط فقر ، سر یه دو راهی گیر کردم

یه ور جنگ و قحطی ، یه ور بدبختی ، نه میتونم برم نه برگردم

دهـــــقـــان فـــــداکـــــار در بــــــــــ هـ در و بـــــیــــکـــــــار

نــگـــفـتـــــی علـــــــــــم بهـتـــــــــر بــــــود یـــا ثــــــروت

علم بنده ی پوله ، پول تو دست زوره دنیا با پول و زور می گرده

آقــا نیــگه دار آقــا نیگــــه دار من همیـــن جــا پیــاده میشم

داداش نیگه دار بیشتر از این مزاحم نمیشم ـــــــــــ نیگه دار !!






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ